زکات

زکات

احکام زکات مال

زکات بر نُه چیز واجب است: گندم، جو، خرما، انگور (کشمش) طلا، نقره، گوسفند، گاو و شتر و اگر کسى مالک یکى از این نُه چیز باشد با شرایطى که بعداً گفته مى شود باید مقدار معیّنى را که در مسائل آینده خواهد آمد در مصارفى که گفته مى شود صرف کند، ولى مستحبّ است از سرمایه کسب و کار و تجارت نیز همه سال زکات بدهد، همچنین سایر غلاّت (غیر از گندم و جو و خرما و کشمش) نیز زکات آن مستحبّ است.

شرایط واجب شدن زکات

1- زکات با چند شرط واجب مى شود:

الف) مال به مقدار نصابى که بعداً گفته مى شود برسد.

ب) مالک آن بالغ و عاقل باشد.

ج) بتواند در آن مال تصرّف کند.

د)  در مورد گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره باید دوازده ماه بر آن بگذرد، ولى احتیاط واجب آن است که از اوّل ماه دوازدهم زکات تعلّق مى گیرد، و اگر بعضى از شرایط در اثناء ماه دوازدهم از بین برود زکات را باید بپردازد.

2- اگر مالک گاو و گوسفند و شتر و طلا و نقره در بین سال بالغ شود زکات بر او واجب نیست.

3- زکات گندم و جو وقتى واجب مى شود که دانه آن بسته شود و به آن گندم و جو گویند و زکات انگور و کشمش موقعى است که میوه برسد و به آن انگور گویند و همچنین در مورد خرما زمانى است که خرما برسد و قابل خوردن شود، ولى وقت دادن زکات در گندم و جو زمانى است که آن را خرمن کنند و کاه را جدا نمایند و در خرما و کشمش موقعى است که خشک شود، مگر این که بخواهند آن را به صورت تر مصرف کنند که باید زکات آن را بدهند به شرط این که خشک شده آن به حدّ نصاب برسد.

4- در مورد گندم و جو و کشمش و خرما زکات در صورتى واجب است که هنگام واجب شدن زکات صاحب آنها بالغ باشد.

5- مالى را که از انسان غصب کرده اند و نمى تواند در آن تصرّف کند زکات ندارد و همچنین هرگاه زراعتى غصب شده و موقعى که زکات آن واجب مى شود در دست غاصب باشد، اگر بعداً به مالکش برگردد زکات ندارد.

6- هرگاه طلا و نقره یا چیز دیگرى را که در آن زکات است قرض کند و یک سال نزد او بماند، باید زکات آن را بدهد و بر کسى که قرض داده چیزى واجب نیست.

زکـات غـلاّت

1- زکات گندم و جو و خرما و کشمش وقتى واجب است که به حدّ نصاب برسد و نصاب آنها «288 من تبریز، 45 مثقال کمتر» است که حدود «847 کیلوگرم» برآورد شده (کمى کمتر ازسه خروار).

2- اگر قبل از دادن زکات مقدارى از انگور و خرما و جو وگندم را مصرف کندیا به دیگرى بدهد باید زکات آن را بپردازد.

3- اگر مالک بعد از واجب شدن زکات بمیرد باید زکات را از مال او بدهند، ولى اگر قبل از واجب شدن زکات بمیرد زکات بر عهده ورثه است، یعنى سهم هر کدام به اندازه نصاب رسد باید زکات خود را بدهد.

4- حاکم شرع مى تواند مأمورى براى جمع آورى زکات تعیین کند تا بعد از جدا کردن گندم و جو از کاه، یا خشک شدن خرما و انگور، زکات را جمع آورى کند و اگر از پرداختن زکات که حقّ محرومان است خوددارى نمایند مى تواند به زور از آنها بگیرد.

5- هرگاه زراعت یا باغى را قبل از واجب شدن زکات خریدارى کند زکات بر عهده مالک جدید است و اگر بعد از آن که زکات واجب شده بخرد، زکات بر عهده فروشنده یعنى مالک قدیم است.

6- هرگاه انسان گندم و جو، یا خرما، یا انگور را بخرد و بداند فروشنده زکات آن را داده زکات بر او واجب نیست و اگر شک کند باز چیزى بر او لازم نیست، ولى اگر بداند زکات آن را نداده است، معامله نسبت به مقدار زکات باطل است مگر این که حاکم شرع اجازه دهد، در این صورت قیمت مقدار زکات را از فروشنده مى گیرد و اگر اجازه ندهد زکات را از خریدار خواهد گرفت و در صورتى که خریدار قیمت آن را به فروشنده داده مى تواند از او پس بگیرد.

7- اگر وزن گندم و جو و خرما و کشمش موقعى که هنوز تر است به حدّ نصاب برسد و بعد از خشک شدن کمتر از این مقدار شود زکات آن واجب نیست.

8- اگر رطب و انگور را پیش از خشک شدن مصرف کند یا به فروش رساند، در صورتى زکات آن واجب است که خشک شده آنها به اندازه نصاب باشد.

9-غلاّتى که زکات آنها را داده، اگر چند سال هم نزد او بماند زکات ندارد.

10- مقدار زکات گندم و جو و خرما و انگور در صورتى که از آب باران، یا قنات و نهر و سد و یا رطوبت زمین مشروب شود، ده یک است و اگر با آب چاههاى عمیق و نیمه عمیق و کم عمق، یا بهوسیله دلو و دست و حیوان از چاه یا رودخانه آب بکشد و آن را مشروب سازد زکات آن بیست یک است.

11- اگر زراعتى با آب باران و آب چاه آبیارى شود، چنانچه یکى از آنها بقدرى کم باشد که به حساب نیاید، باید مطابق آن که غالباً مشروب شده زکات بدهد، ولى اگر از هر دو به مقدار قابل توجهى مشروب شده است، مثلاً نصف یا ثلث مدّت با آب باران و بقیّه با آب چاه مشروب شده باید زکات آن را نیمى به حساب ده یک و نیمى به حساب بیست یک بدهد.

12- اگر نداند که آبیارى با آب باران بوده یا با آب چاه و مانند آن، فقط بیست یک بر او واجب است.

13- هرگاه زراعت با آب باران و نهر مشروب شود و احتیاجى به آب چاه نداشته باشد امّا با آن نیز آبیارى گردد و این کار تاثیرى در محصول نداشته باشد زکات آن ده یک است و اگر بعکس با آب چاه آبیارى شود و آب باران بر آن ببارد امّا تأثیرى نگذارد زکات آن بیست یک است.

14- هرگاه زراعتى را با آب چاه آبیارى کنند و در زمین مجاور آن زراعتى باشد که از رطوبت آن زمین استفاده کند و محتاج به آبیارى نشود زکات زراعتى که با آب چاه آبیارى شده، بیست یک و زکات زراعتى که مجاور آن است ده یک مى باشد.

15- بنابر احتیاط مستحب مخارجى را که براى زراعت کرده از حاصل کسر نکند، همچنین قیمت تخمى را که براى زراعت پاشیده است.

16- هرگاه درخت انگور یا خرما را بخرد قیمت آن مسلّماً جزءِ مخارج نیست و اگر خرما یا انگور را پیش از رسیدن بخرد احتیاط واجب آن است که پول آن را نیز از محصول کم نکند، همچنین پولى را که براى خرید زمین مى دهد جزءِ مخارج نیست.

17- اگر انسان در چند شهر که فصل آنها با یکدیگر اختلاف دارد، یعنى زراعت و میوه آنها در یک وقت به دست نمى آید، گندم یا جو یا خرما و انگور داشته باشد، همه آنها محصول یک سال حساب مى شود و چنانچه چیزى که اوّل مى رسد به اندازه نصاب باشد باید زکات آن را بدهد و زکات بقیّه را هر وقت به دست آید مى پردازد و اگر آنچه اوّل مى رسد به اندازه نصاب نباشد، صبر مى کند تا بقیّه آن برسد، اگر روى هم رفته به مقدار نصاب شود زکات آن واجب است.

18- اگر درخت خرما یا انگور در یک سال دو مرتبه میوه دهد چنانچه روى هم به مقدار نصاب باشد، زکات آن را بنابر احتیاط واجب باید بدهد.

19- اگر زکات خرما یا کشمش بر او واجب باشد نمى تواند زکات را از رطب تازه یا انگور بدهد (ولى مى تواند رطب تازه یا انگور را به مستحق بفروشد بعد بدهى او را از باب زکات حساب کند) امّا اگر بخواهد رطب یا انگور را قبل از خشک شدن بفروشد مى تواند زکات آن را از خودش بدهد.

20- هرگاه کسى از دنیا برود در حالى که زکات واجب بر ذمّه اوست و هم بدهى به مردم دارد، اوّل باید تمام زکات را از مالى که زکات آن واجب شده بدهند بعد دین او را ادا کنند و این در صورتى است که مالى که زکات به آن تعلّق گرفته موجود باشد.

21- هرگاه کسى که بدهکار است و زراعتى نیز دارد فوت کند و ورثه پیش از آن که زکات زراعت واجب شود دین او را از اموال دیگرى بدهند، هرکدام از ورثه سهمش به اندازه زکات برسد باید زکات را بدهد امّا اگر دین او را قبل از واجب شدن زکات نپردازند، چنانچه مال میّت فقط به اندازه دین است زکات واجب نمى شود.

مسأله 1614ـ اگر محصول زراعت او خوب و بد دارد باید زکات هر کدام را از خود آن بدهد و یا قیمتش را حساب کند و نمى تواند زکات همه را از جنس بد بدهد و اگر همه را از خوب بدهد بهتر است.

نصاب طلا و نقره

1- طلا داراى دو نصاب است:

نصاب اوّل آن 20 مثقال شرعى است که معادل 15 مثقال معمولى مى باشد، هرگاه به این مقدار برسد و شرایط دیگر نیز در آن جمع باشد باید چهل یک آن را (دو و نیم درصد) به عنوان زکات بپردازد و اگر به این مقدار نرسد زکات ندارد.

نصاب دوم 4 مثقال شرعى است که 3 مثقال معمولى مى شود، یعنى اگر 3 مثقال به 15 مثقال اضافه شود باید زکات تمام 18 مثقال را از قرار دو و نیم درصد بدهد و اگر کمتر از 3 مثقال اضافه شود فقط زکات 15 مثقال واجب است و زیادى آن زکات ندارد، همچنین هر چه بالا رود، یعنى اگر 3 مثقال اضافه شود باید زکات تمام آن را بدهد و اگر کمتر اضافه شود مقدار اضافه زکات ندارد.

2- نقره نیز دو نصاب دارد:

نصاب اوّل 105 مثقال معمولى است که اگر به آن مقدار برسد و شرایط دیگر در آن جمع باشد باید چهل یک آن را (دو و نیم درصد) به عنوان زکات بپردازد و اگر به این مقدار نرسد زکات آن واجب نیست.

نصاب دوم 21 مثقال است، یعنى اگر 21 مثقال به 105 مثقال اضافه شود باید زکات تمام 126 مثقال را بدهد و هرگاه کمتر از 21 مثقال اضافه شود فقط زکات 105 مثقال واجب است و زیادى زکات ندارد، همچنین هر قدر بالا رود، ولى براى آسان شدن حساب اگر انسان دو و نیم درصد از طلا و نقره که دارد بدهد زکاتى را که بر او واجب بوده داده، گاهى هم بیشتر از مقدار واجب داده است.

3- به طلا و نقره همه سال زکات تعلّق مى گیرد، یعنى اگر انسان زکات مقدار طلا یا نقره را بدهد و سال بعد نیز شرایط در او جمع باشد باید دوباره زکات آن را بدهد، تا زمانى که از حد نصاب بیفتد، ولى در خمس چنین نیست، یعنى اگر

مال را یک بار خمس دادند دیگر خمس به آن تعلّق نمى گیرد، مگراین که اضافه شود، همچنین گندم وجو و کشمش و خرما یک بار بیشتر زکات ندارد.

4- یکى دیگر از شرایط واجب شدن زکات طلا و نقره این است که «داراى سکّه» باشد و معامله با آن رواج داشته باشد، بنابر این سکّه هایى که رواج معامله ندارد زکات به آن تعلّق نمى گیرد.

5- احتیاط مستحب آن است که از سایر پولهاى رایج مانند اسکناس اگر شرایط دیگر در آن جمع باشد زکات بدهند.

6- هرگاه طلا و نقره سکّه دار رایج را زنها به صورت زینت آلات درآورند و براى زینت از آن استفاده کنند زکات ندارد و هر گاه کسى داراى مقدارى طلا و نقره است، امّا هیچ کدام از آن دو به اندازه نصاب نیست زکات بر او واجب نمى باشد، هر چند قیمت مجموع آن به حدّ نصاب برسد.

7- شرط دیگر آن است که انسان یک سال تمام مالک مقدار نصاب باشد و اگر وارد ماه دوازدهم شود احتیاط آن است که زکات آن را بدهد، امّا اگر قبل از گذشتن یازده ماه آن رابفروشد، یا از نصاب بیفتد، یا در اختیار او نباشد، زکات به آن تعلّق نمى گیرد، همچنین اگر آن را با چیز دیگرى عوض نماید، یا آنها را آب کند و از صورت سکّه خارج سازد، امّا اگر سکّه هاى طلا و نقره را به سکّه هاى طلا و نقره دیگرى عوض کند احتیاط واجب آن است که زکات آن را بپردازد.

8- اگر کسى به قصد فرار از زکات، طلا و نقره را تبدیل نماید، یا آنها را آب کند، زکات به او تعلّق نمى گیرد، ولى از خیر و سعادتى محروم شده و احتیاط مستحب آن است که زکات آن را بدهد.

9- هرگاه طلا و نقره اى که دارد جنس خوب و بد یا عیار کم و زیاد داشته باشد، زکات هرکدام را از همان مى دهد، ولى بهتر آن است که زکات همه را از نوع مرغوب بدهد.

10- هرگاه طلا و نقره بیش از اندازه معمول فلزّ دیگرى مخلوط دارد بطورى که به آن طلا و نقره نگویند، اگر خالص آن به اندازه نصاب برسد باید زکات آن را بدهد و چنانچه شک دارد که به اندازه نصاب هست یا نیست زکات واجب نیست، ولى اگر مى تواند آن را امتحان کند احتیاط واجب آن است که امتحان کند.

زکات حیوانات

1- در زکات گوسفند و گاو و شتر علاوه بر شرایطى که قبلاً گفته شد لازم است که این حیوانات بیکار باشد اگر در تمام طول سال روزهاى پراکنده اى کار کرده بطورى که حیوان کارگر محسوب نشود زکات آن واجب است.

2- احتیاط واجب آن است که زکات گاو و گوسفند و شتر را اگر به حدّ نصاب برسد بدهد، خواه از علف بیابان بخورد یا علف دستى به آن بدهد و یا گاهى از این و گاه از آن.

3- اگر براى این حیوانات چراگاهى را که کسى نکاشته بخرد یا اجاره کند یا براى چراندن در آن متحمّل مخارجى شود باید زکات را بدهد.

نصاب گوسفند

1- گوسفند 5 نصاب دارد:

یک: (40) گوسفند و زکات آن یک گوسفند است، و کمتر از آن زکات ندارد.

دو: (121) گوسفند و زکات آن دو گوسفند است.

سه: (201) گوسفند و زکات آن سه گوسفند است.

چهار: (301) گوسفند و زکات آن چهار گوسفند است.

پنج: (400) گوسفند و بالاتر، که باید براى هر صد تاى آنها یک گوسفند بدهد و مقدارى که از صد تا کمتر است زکات ندارد و میان دو نصاب نیز زکات نیست، یعنى اگر گوسفندان به (40) رسیده است تا به نصاب دوم که (121) گوسفند است نرسد، فقط یک گوسفند مى دهد و همچنین در نصابهاى بعد.

2- لازم نیست زکات را از خود گوسفندان بدهد، بلکه اگر گوسفند دیگرى بدهد جایز است و همچنین مى تواند به جاى گوسفند و گاو و شتر پول آنها را بدهد، مگر آن که دادن خود حیوان براى مستحق مفیدتر باشد در این صورت احتیاط آن است که خود آن را بدهد.

نصاب گاو

1- گاو داراى دو نصاب است:

نصاب اوّل 30 رأس است، یعنى وقتى شماره گاوها به 30 رسد اگر شرایطى را که قبلاً گفته شد دارا باشد، باید یک گوساله نر یا ماده که لااقل داخل سال دوم شده باشد زکات دهد.

نصاب دوم 40 رأس است و زکات آن یک گوساله ماده است که لااقل داخل سال سوم شده باشد و آنچه در بین 30 و 40 باشد زکات ندارد، مثلاً کسى که (35) گاو دارد فقط زکات 30 رأس آن را مى دهد و همچنین اگر از (40) گاو زیادتر شود تا به 60 نرسیده، فقط زکات همان 40 گاو را مى دهد، و هرگاه به 60 رسید باید دو گوساله که لااقل داخل سال دوم شده بدهد، همین طور هرچه افزایش یابد آنها را سى سى، یا چهل چهل، و یا اگر ممکن است با 30 و 40 حساب کند و مطابق دستور بالا عمل نماید، امّا باید طورى حساب کند که چیزى باقى نماند، یا اگر مى ماند از 9 بیشتر نباشد، مثلاً کسى که 70 رأس گاو دارد باید به حساب 30 و 40 حساب کند و هر کدام را مطابق دستور بالا زکات بدهد و کسى که 80 رأس گاو دارد با حساب چهل چهل حساب کند.

نصاب شتر

1- براى شتر 12 نصاب است:

اوّل: 5 شتر و زکات آن یک گوسفند است و کمتر از مقدار، زکات ندارد.

دوم: 10 شتر و زکات آن دو گوسفند است.

سوم: 15 شتر و زکات آن سه گوسفند است.

چهارم: 20 شتر و زکات آن چهار گوسفند است.

پنجم: 25 شتر و زکات آن پنج گوسفند است.

ششم: 26 شتر و زکات آن یک شتر است که داخل سال دوم شده باشد.

هفتم: 36 شتر و زکات آن یک شتر است که داخل سال سوم شده باشد.

هشتم: 46 شتر و زکات آن یک شتر است که داخل سال چهارم شده باشد.

نهم: 61 شتر و زکات آن یک شتر است که داخل سال پنجم شده باشد.

دهم: 76 شتر و زکات آن دو شتر است که داخل سال سوم شده باشد.

یازدهم: 91 شتر و زکات آن دو شتر است که داخل سال چهارم شده باشد.

دوازدهم: 121 شتر و بالاتر از آن است که باید یا چهل چهل حساب کند و براى هر 40 شتر یک شتر بدهد که داخل سال سوم شده باشد، یا پنجاه پنجاه حساب کند و براى هرپنجاه شتر یک شتر بدهد که داخل سال چهارم شده باشد و یا با چهل و پنجاه حساب کند، ولى در این جا نیزباید طورى حساب کند که چیزى باقى نماند و یا اگر باقى مى ماند از 9 شتر بیشتر نباشد و شتر زکات باید حتماً ماده باشد.

2- مابین دو نصاب زکات ندارد، یعنى اگر از نصاب اوّل که 5 شتر است بگذرد تا به نصاب دوم که 10 شتر است نرسیده، فقط زکات 5 شتر را مى دهد، همچنین در نصابهاى بعد.

3- هرگاه گوسفند و گاو و شتر به مقدار نصاب برسد زکات آن واجب است خواه همه آنها نر باشد یا ماده یا بعضى نر و بعضى ماده.

4- بز و میش و شیشک در زکات با هم فرق ندارد و همچنین انواع شتر، گاو و گاومیش نیز یک جنس حساب مى شود.

5- گوسفندى را که براى زکات مى دهد احتیاط واجب آن است که حدّاقل سال اوّل آن تمام شده باشد اگر بز مى دهد دوسال آن تمام شده باشد.

6- گوسفندى را که براى زکات مى دهد اگر قیمتش از گوسفندهاى دیگر او کمتر باشد اشکال ندارد، ولى مستحبّ است گوسفندى که قیمتش بیشتر است بدهد، یا لااقل حدّ وسط را در نظر بگیرد و همچنین در گاو و شتر.

7- اگر چند نفر باهم شریک باشند هر کدام سهمش به حدّ نصاب برسد باید زکات را بدهد.

8- اگر یک نفر در چند جا گوسفند یا گاو و شتر دارد و روى هم رفته به حدّ نصاب برسد، باید زکات آن را بدهد و اگر گاو و گوسفند و شتر مریض و معیوب هم باشند زکاتشان واجب است.

9- اگر همه گوسفندان و گاو و شترها سالم و بى عیب و جوان باشد نمى تواند زکات آنها را از مریض یا معیوب و پیر بدهد، بلکه اگر بعضى سالم و بعضى مریض، دسته اى معیوب و دسته اى بى عیب، مقدارى پیر و مقدارى جوان باشد، احتیاط واجب آن است که براى زکات، سالم و بى عیب و جوان را انتخاب کند، ولى اگر همه آنها مریض یا معیوب یا پیر باشند مى تواند زکات را از خود آنها بدهد.

10- کسى که زکات حیوان بر او واجب است اگر زکات را از مال دیگرش بدهد تا وقتى که شماره آنها از نصاب کم نشده همه سال باید زکات بدهد و هرگاه از نصاب افتاد دیگر زکات واجب نیست و اگر پیش از تمام شدن ماه یازدهم حیوان را با چیز دیگر عوض کند، زکات بر او واجب نیست، ولى اگر آن حیوانات را با گاو و گوسفند و شتر دیگرى عوض کند، مثلاً 40 گوسفند بدهد و 40 گوسفند دیگر بگیرد احتیاط واجب آن است که زکات آن را بپردازد.

مصرف زکات

1- زکات را در یکى از هشت مورد زیر باید صرف کرد:

یک و دو: «فقرا» و «مساکین» و آنها کسانى هستند که مخارج سال خود و عیالاتشان را ندارند. تفاوت فقیر و مسکین در این است که فقیر روى سؤال از کسى ندارد، امّا مسکین نیازمندى است که روى سؤال دارد، کسانى که صنعت و ملک و سرمایه و کسبى دارند که زندگى آنها را اداره نمى کند فقیر محسوب مى شوند و کمبود زندگى خود را مى توانند از زکات بگیرند.

سه: کسى که از طرف امام یا نایب او مأمور جمع آورى زکات یا نگهدارى یا رسیدگى به حساب آن و یا رساندن آن به امام و نایب او، یا رساندن به مصارف لازم هستند مى توانند به اندازه زحمتى که مى کشند از زکات استفاده کنند.

چهار: افراد ضعیف الایمانى که با گرفتن زکات تقویت مى شوند و تمایل به اسلام پیدا مى کنند.

پنج: خریدن برده ها و آزاد کردن آنها.

شش: اشخاص بدهکارى که نمى توانند قرض خود را ادا کنند.

هفت: «سبیل اللّه» یعنى کارهایى مانند ساختن مسجد که منفعت دینى عمومى دارد و همچنین مدارس علوم دینى، مراکز تبلیغاتى، اعزام مبلّغین، نشر کتابهاى مفید اسلامى و خلاصه آنچه براى اسلام نفع داشته باشد به هر نحو که باشد، مخصوصاً جهاد در راه خدا.

هشت: «ابن السّبیل» یعنى مسافرى که در سفر مانده و محتاج شده که به مقدار نیازش مى تواند از زکات استفاده کند، هر چند در محلّ خود غنى و بى نیاز باشد.

2- فقیر یا مسکین بنابر احتیاط واجب نمى تواند بیش از مخارج سال خود و عیالاتش را از زکات بگیرد و اگر کسرى دارد تنها به اندازه کسرى خود مى تواند بگیرد.

3- صنعتگر یا کارگرى که درآمد او از مخارج سالش کمتر است مى تواند کسرى مخارجش را از زکات بگیرد و لازم نیست ابزار کار یا سرمایه و ملک خود را به مصرف مخارج برساند.

4- شخص نیازمند مى تواند مرکب سوارى مورد نیاز و همچنین خانه اى که به آن احتیاج دارد وسرمایه لازم براى کسب و کار را از زکات تهیّه کند و در این قسمت باید به آن مقدار که براى نیاز و حفظ آبروى او لازم است قناعت کند.

5- کسى که مى تواند با یاد گرفتن صنعت یا کارهاى دیگر زندگى خود را اداره کند، باید یادگیرد تا نیازى به زکات نداشته باشد، ولى تا زمانى که مشغول یاد گرفتن است مى تواند زکات بگیرد.

6- کسانى که مشغول فراگرفتن علم واجب هستند مى توانند از زکات استفاده کنند، همچنین قضّات و مجریان حدود و مانند آنها.

7- کسى که زکات بر ذمّه دارد و از فقیرى طلبکار است، مى تواند طلب خود را از باب زکات حساب کند، حتّى اگر فقیر بدهکار از دنیا برود مى تواند بدهى او را از زکات محسوب دارد، امّا اگر چیزى از خود گذاشته که به اندازه بدهى اوست بنابر احتیاط واجب نمى توان بدهى او را از زکات حساب کرد.

8- کسى که فقیر بودنش معلوم نیست نمى توان به او زکات داد، ولى اگر از ظاهر حالش گمان پیدا شود که فقیر است، زکات دادن به او جایز است، همچنین اگر افراد مورد اعتماد خبر دهند که او فقیر مى باشد.

9- لازم نیست به فقیر بگویند که این مال زکات است، بلکه مى توان زکات را به صورت هدیه به او داد (البته بطورى که دروغ نشود) ولى در هر حال باید قصد زکات کند.

10- اگر به گمان این که کسى فقیر است زکات به او دهد بعد بفهمد فقیر نبوده، یا از روى ندانستن مسأله به کسى که فقیر نیست زکات بدهد، چنانچه چیزى را که به او داده باقى باشد مى تواند پس بگیرد و به مستحق بدهد و اگر از بین رفته هرگاه کسى که آن چیز را گرفته مى دانسته یا احتمال مى داده که زکات است باید عوض آن را بدهد و او نیز به مستحق برساند، ولى اگر به غیر عنوان زکات داده نمى تواند چیزى از او بگیرد و در هر حال چنانچه در تشخیص مستحق کوتاهى نکرده باشد لازم نیست دوباره از مال خود بپردازد.

11- کسى که بدهکار است و نمى تواند بدهى خود را بدهد، مى تواند براى دادن قرض خود زکات بگیرد، هر چند مخارج سال خود را داشته باشد، به شرط این که مالى را که قرض کرده در معصیت خرج نکرده باشد.

12- مسافرى که خرجى او تمام شده، یا اموالش به سرقت رفته، یا مرکبش از کار افتاده، چنانچه سفر او سفر معصیت نباشد و نتواند با فروختن چیزى یا قرض کردن مالى خود را به مقصد برساند، مى تواند زکات بگیرد، هر چند در وطن خود فقیر نباشد و لازم نیست بعد از رسیدن به وطن مقدارى را که از باب زکات گرفته برگرداند، ولى اگر بعد از رسیدن به وطن چیزى از زکات زیاد آمده باشد باید آن را به حاکم شرع بدهد و بگوید زکات است.

مستحقّین زکات

مستحقّین زکات باید شرایط زیر را داشته باشند:

1- اوّل، ایمان به خدا و پیغمبر اکرم(صلى الله علیه وآله) و ائمّه دوازده گانه(علیهم السلام)، به


موضوعات مرتبط: احکام شرعی

[ 21 / 2 / 1391 ] [ 10:18 ] [ سجاد ابراهیمی ]
[ ]